مقدمه
وقتی همهٔ دولتها و گروهها از «آزادی» میگویند و مینویسند، چگونه باید میزان اصالتشان و میزان پیوندشان با «آزادی» را شناخت؟ میدانیم که در دنیای سیاست، واژهها بهسرعت چند بعدی میشوند؛ مخصوصاً واژهیی مانند «آزادی» که هم جذاب است، هم پرمصرف. از دولتها تا گروههای سیاسی و شخصیتهای منفرد، همه از آزادی میگویند و مینویسند و نشانهٔ آن را بر پرچمشان حک میکنند. در دنیای سیاست که همه از آزادی میگویند، چگونه میتوان میزان اصالت این ادعاها را سنجید؟
پاسخ در یک مفهوم کلیدی نهفته است: مرزبندی. مرزبندی، خط فاصل شفاف میان مواضع، ارزشها و شیوههای عمل نیروها را مشخص میکند. در فضای سیاسی ایران که لایههای متنوعی از دیکتاتوری، استبداد مذهبی و مصلحتگرایی فرصتطلبانه در هم تنیده است، مرزبندی بیش از هر زمان به یک معیار بقا و هویت بدل شده است.
در شصتمین سال حیات سازمان مجاهدین خلق ایران که یکی از علل ماندگاریاش، ترسیم «مرزبندی» بر سر اصول مبارزاتی و نیز حفظ حریم مبارزه در برابر دیکتاتوری شاهی و شیخی و همسویان با آنها بوده، به تشریح مرزبندی در وجوه گوناگون مفاهیم و کارکردهای آن میپردازیم.
تعریف سیاسی مرزبندی
در معنای سیاسی، مرزبندی یعنی تعیین صریح موضع یک جریان نسبت به نیروها و ساختارهای موجود در میدان سیاست. این شامل موضعگیری در قبال حکومت، جناحهای قدرت، نیروهای خارجی و حتی دیگر گروههای اپوزیسیون میشود. مرزبندی سیاسی همانند نقشهیی است که نشان میدهد هر نیرو در کجای جغرافیای تعادلقوا و قدرت ایستاده و به کدام مسیر مینگرد و به آن نیل میکند.
تعریف عقیدتی مرزبندی
مرزبندی عقیدتی ریشه در باورها و اصول فکری و نیز ایدئولوژیک جریانها دارد. در اینجا مسأله فقط موضعگیری تاکتیکی نیست، بلکه جهانبینی، نوع نگاه به انسان، به هستی، به جامعه و آزادی است که خط قرمزها یا شاخصهای مرزبندی را ترسیم میکند. برای مثال، باور به حاکمیت مردم، نفی ولایت فقیه یا مخالفت با هر شکل از دیکتاتوری، از باورها و نیز مرزهای عقیدتی مشخصی بهوجود میآیند.
زمینهٔ ظهور مرزبندی
مرزبندی معمولاً در شرایطی برجسته میشود و ضرورت مییابد که صحنه سیاسی پر از ابهام و ادعای مشابه باشد. در ایران، زمانی که جریانی یا عدهیی از اصلاح، تغییر و آزادی در سایهٔ نظام ولایت فقیه سخن میگویند، بهطور ضمنی بقای ساختار استبدادی را تضمین میکنند. نیاز به مرزبندی اینگونه آشکار میشود. چنین فضایی بدون مرزبندی قاطع با حاکمیت سلطهگر، به میدان بازی حاکمیت تبدیل میشود.
تضاد اصلی؛ شاخص مرزبندی
هر نیروی سیاسی باید تضاد اصلی خود را مشخص کند. در ایران، تضاد اصلی برای یک جریان آزادیخواه، باید بین مردم و دیکتاتوری حاکم باشد، نه بین جناحهای قدرت یا نیروهای اپوزیسیون. هرگاه تضاد اصلی کمرنگ یا جابهجا شود، مرزبندی هم از معنا میافتد و مبارزه به انحراف کشیده میشود. در ۴۶ سال گذشته، تضاد اصلیِ ایران که ناقض منافع ملی ایران بوده، حاکمیت ولایت فقیه است. با مرزبندی با تضاد اصلی است که روش و اصول مبارزه مثل خطمشی، تاکتیک، مرزهای سرخ، اتحاد و ائتلاف و سازماندهی مشخص میشود.
رابطهٔ مبارزه با مرزبندی
مبارزه بدون مرزبندی، مانند نبردی است که بدون هدف روشن پیش میرود؛ ممکن است پرهیاهو باشد، اما نتیجهیی جز فرسایش نیروها ندارد. مرزبندی، جهت و هدف مبارزه را شفاف میکند. مرزبندی مانع از آن میشود که نیروی سیاسی، ناخواسته به خدمت بقای همان ساختاری درآید که ادعای مقابله با آن را دارد. [یادآوری: سرنوشت برخی گروههای سیاسی در ۴۶ سال گذشته که با دیکتاتوری ولایت فقیهی مرزبندی قاطع نکردند، قابل مطالعه و نقد و عبرت روزگار است.]
مرزبندی و ضریب هوشیاری
مرزبندی نشانهٔ هوشیاری سیاسی است. نیرویی که نمیداند کجا باید «نه» یا «آری» بگوید و معیار دوری و نزدیکیاش با دیگران چیست، بهراحتی فریب وعدهها و مانورهای حاکمیت را میخورد. در صحنهیی که بازیگران قدرتمند مدام در حال تغییر چهرهاند، هوشیاری یعنی حفظ خطوط مرزی، حتی وقتی فشار یا تطمیع در کار باشد.
مرزبندی و جدیت مبارزه
هیچ مبارزهیی بدون جدیت و پایداری بر اصول علمیِ مبارزاتی، به پیروزی نمیرسد و جدیت، بدون مرزبندی امکانپذیر نیست. مرزبندی به نیروها یادآوری میکند که در کجا ایستادهاند، برای چه مبارزه میکنند و چه چیزی را هرگز نباید معامله کنند. این خطوط قرمز، سرمایهٔ اصلی اعتماد مردم به یک جریان سیاسی است. [یادآوری: سرنوشت اصلاحاتیهای درون نظام ملایان و همسویان داخلی و بینالمللیشان در غسل تعمید دادن دیکتاتوری ولایت فقیه، آن شد که اعتماد به ادعاهای دروغینشان تبدیل به اعلام «پایان ماجرا» در قیام دی ۱۳۹۶ شد. در واقع به آنها گفته شد که اعتمادی به شما نیست و هرگز هیچگونه جدیتی در ادعاهایتان نداشتهاید.]
سلامت امنیتی، اطلاعاتی و تشکیلاتی
مرزبندی یک ابزار و هالهٔ حفاظتی است. در کار سیاسی، نفوذ و انحراف، دو خطر همیشگیاند. نیروهایی که مرزبندی شفاف ندارند، بهسادگی به پل نفوذ برای عوامل دشمن تبدیل میشوند. مرزبندی، مانند یک سپر امنیتی، سلامت تشکیلات و انسجام درونی را حفظ میکند. [بازخوانی ترفندهای وزارت اطلاعات نظام ملایان در نفوذ به جریانهای سیاسی و انهدام و انحراف آنان، مثال مادی این بخش است. از طرفی ماندگاری مجاهدین خلق، علاوه بر پایداری بر اصول مبارزاتی و سازمانیافتگی، مرهون ترسیم مرزبندیهای همهجانبه، نخست با دیکتاتوری حاکم و سپس با دیگران همسو با آن بوده است.]
روشن بودن تفاوتها در منظر مخاطب و مردم
در دنیای پرتلاطم سیاسی، مردم زمانی میتوانند تفاوت جریانها را بفهمند که مرز بین آنها با دیکتاتوری و وابستگی را ببینند. این تفاوتها فقط با ارائهٔ برنامه و شعار بیان نمیشود، بلکه باید در عمل، مواضع و کیفیت مبارزه منعکس شود. مرزبندی، زبان عملیِ این تفاوتگذاری است.
انطباق با استراتژی و تضمین پیشبرد آن
مرزبندی نباید صرفاً واکنشی و احساسی باشد؛ بلکه باید با استراتژی کلی نیرو منطبق باشد. مثلاً یک جریان سیاسی اگر استراتژی سرنگونی دیکتاتوری را دارد، نمیتواند با جناحهای همان دیکتاتوری یا همسو با آن ائتلاف کند. هماهنگی مرزبندی با استراتژی، شرط موفقیت و پیشبرد استراتژی و نیز شرط هماهنگی تشکیلات با استراتژی است.
مرزبندی و شعور سیاسی
شعور سیاسی یعنی تشخیص منافع ملی، تضاد اصلی و ضرورت اصلی. مثلاً منافع ملی ایران، علاوه بر اصول مسلم تمامیت ارضی، استقلال و عدم وابستگی، نیز شامل آزادی، دموکراسی، برابری و عدالت اجتماعی برای همگان میشود. تضاد اصلی ایران در حال حاضر دیکتاتوری ولایت فقیهی است. ضرورت اصلی ایران در حال حاضر، آزادی و دموکراسی است. شعور سیاسی برای تشخیص خط سیر حوادث، شناخت نیروهای فعال و فهم پیامدهای انتخاب هر نیرویی نسبت به این سه محور است. مرزبندی با هر گونه دیکتاتوری که ناقض منافع ملی ایران و تضاد اصلی است، یکی از نمودهای عملی این شعور میباشد. نیرویی که شعور سیاسی دارد، میداند که کجا باید بایستد و از چه خطی نباید عبور کند.
مرز «نه شاه، نه شیخ»؛ نفی هر گونه دیکتاتوری
یکی از شفافترین مصادیق مرزبندی در صحنهٔ سیاسی ایران که منطبق بر منافع ملی و تضاد اصلیست، تأکید بر حفظ مرز «نه شاه، نه شیخ» است؛ یعنی نفی هر دو شکل تاریخی و مذهبیِ دیکتاتوری. این مرزبندی، بیانگر باور به آزادیِ واقعی است، نه صرفاً جابهجایی قدرت بین دو مدل استبداد. تنها این مرز است که صحنهٔ سیاسیِ کنونیِ ایران را در مقابل دیکتاتوری ملایان و همسویان با آن، پالایش میکند.
جمعبندی
مرزبندی در سیاست، فقط یک خطکشی نظری نیست؛ بلکه ابزار عملی برای حفظ هویت، پیشبرد مبارزه، وضوح تضاد اصلی و جلب اعتماد مردم است. در شرایطی که واژهٔ «آزادی» توسط بسیاری مصرف میشود، تنها با دیدن خطوط مرزی واقعی میتوان فهمید چه کسی واقعاً به آن پایبند است.
برای آزادیخواهان ایران، مرزبندی روشن با هر شکل از دیکتاتوری ــ چه شاهنشاهی، چه مذهبی ــ نه فقط یک گزینهٔ نظری، بلکه یک خط و ضرورت تاریخی است؛ ضرورتی که بدون آن، مبارزه به گردابی از ابهام و سازش فرو میرود.
تجربهٔ ۶۰سالهٔ سازمان مجاهدین خلق ایران در مصاف با دو دیکتاتوری، بر ضرورت مرزبندی و الزام آن برای سلامت یک مبارزه، یک استراتژی، یک تشکیلات، یک ائتلاف و یک سیاست تأکید میکند. سلامت این محورها، تضمین شکست دادن سلسلهٔ دیکتاتوریها در ایرانزمین و طلیعهٔ خجستهٔ فصلی نو با رایت جمهوری دموکراتیک است.