مقدمه
با عبارت «تکامل اجتماعی» در مقالهها، کتابها و مستندها، بسیار مواجه شدهایم. اینها میخواهند بگویند انسانها هر چه از حیات اولیه و میانه عبور کردهاند و به حیات جدید و نو پا گذاشتهاند، اجتماعیتر شدهاند؛ یعنی به ضرورت ایجاد قوانین جدید برای نظم و هماهنگی بیشتر با همدیگر رسیدهاند.
«اجتماع» یک نظام گستردهٔ متشکل از میلیونها انسان است. این اجتماع را واحدهای کوچک بهنام خانواده، کارخانه، اداره، دانشگاه، مدرسه، بیمارستان، مزارع، شرکتها، گمرکها و فروشگاهها تشکیل میدهند. این واحدها باید با هم هماهنگ باشند تا چرخهٔ حیات یک ملت یا یک کشور، جاری و تأمین باشد. ارگانی که باید هماهنگی اجرایی و پشتیبانی میان این واحدها را برقرار کند، دولت است. دولت، ظرفی برای نظم یافتن و هماهنگ شدن تمام امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است.
از آنجا که این مقاله میخواهد به وجهی از حیات ۶۰سالهٔ سازمان مجاهدین خلق ایران بپردازد، به مفهوم، کارکرد و اهمیت تشکیلات در مبارزه برای آزادی و عدالت اجتماعی میپردازیم. آنچه دربارهٔ تشکیلات و ویژگیهای آن مورد بررسی واقع میشود، موارد تجربهشده، آزمونشده و جاری در ۶۰سال مبارزات نسلبهنسل مجاهدین خلق است.
تعریف تشکیلات
تشکیلات یعنی ظرف یا حیطهیی برای چرخهٔ نظم و هماهنگی در فعالیتهای یک دولت، سازمان، حزب و هر واحد متشکل از انسانها که خواسته یا هدفی مشترک را دنبال میکنند. هر چه هدف یک تشکیلات عالیتر باشد، ضرورت نظم و هماهنگی در آن بیشتر و نتایج حاصل از آن کیفیتر خواهد بود.
ضرورت تشکیلات در مبارزه برای آزادی
هر جا که مبارزه برای آزادی در هیأت یک جمعی آغاز میشود، بلافاصله با مسائلی روبهرو میشود که باید آنها را حل و فصل نمود. موضوعاتی مثل دیکتاتوری حاکم، آماده نبودن شرایط عینی قیام و انقلاب[جامعه]، آماده نبودن شرایط ذهنی قیام و انقلاب[رهبری]، مسائلی مثل امنیت و اطلاعات، ارتباطات، دیپلماسی، مالی، ترابری، استقرار، امداد، آموزش، تدارکات و صنفی که باید برای همهٔ اینها سازمان کار و نظم و هماهنگی داشت. آن ظرف و حیطهیی که میتواند این مسائل و موضوعات را در یک چرخهٔ مستمر، کیفیت ببخشد، تشکیلات با ویژگیِ آگاهی، مسؤلیتپذیری و از خود گذشتگیِ افراد آن برای پیشبرد هماهنگ همهٔ این امور در بطن مبارزهیی پیچیده و همهجانبه است. بههمین دلایل در جامعهیی که دیکتاتوری بر آن مسلط است، مبارزه برای آزادی و عدالت اجتماعی هرگز بدون یک تشکیلات منسجم و هماهنگ، نمیتواند در برابر توانمندیهای اطلاعاتی و نظامی دیکتاتور، استمرار یابد، پایدار بماند و مبارزه با سلطهگر حاکم را با ضربات مداوم بر آن تضمین کند.
مفهوم کمبود تاریخی تشکیلات
هر وقت و هر جا موضوع «آزادی و عدالت اجتماعی» در ایران مطرح میشود، بلافاصله یک پیشینهٔ تاریخی از مبارزات مختلف تداعی میشود. در نگاه به این پیشینه ــ مثلاً از مشروطیت تا هماکنون ــ به کمبود یک تشکیلات حرفهیی در مبارزات نسلهای گذشته برمیخوریم. منظور این است که کیفیت یک مبارزه با کیفیت تشکیلات آن، رابطهٔ مستقیم دارد.
در هر دورهیی از تاریخ کشور ما، مبارزه با استعمار خارجی و استبداد داخلی همواره با بیشترین انگیزهها، رزمآوریها، فداکاریها و نثار بیکران خون همراه بوده است. در بررسی علت شکست این جنبشها، گذشته از ضربات استعمار و استبداد بر آنها، آن عامل درونی که نتوانست تمهیدات لازم برای مواجهه با ضربات بیرونی را داشته باشد، متأسفانه کمبود کیفیت تشکیلاتی بوده است.
کیفیت تشکیلات یعنی چه؟
کیفیت یک تشکیلات را هدف آن تعیین میکند. هدف یک تشکیلات اداری یا تشکیلات نظامی، ساختار و وظایف عناصر آن را تعیین میکند. مثلاً اگر هدف یک تشکیلات، مبارزهٔ سیاسی و اجتماعی با تضاد اصلی یک جامعه، یعنی دیکتاتوری و برانداختن آن است، ساختار و نظم و هماهنگی آن با یک تشکیلات اداری یا صنفی بسیار متفاوت است. چنین تشکیلاتی حداکثر نظم، مسؤلیتپذیری، مناسبات انسانی و ضداستثماری، فداکاری، خلاقیت، آموزش و هماهنگی برای تمرکز بر هدف مشترک را میطلبد. اگر مبارزهیی تمامعیار با دیکتاتوریِ تمامیتخواه ضرورت دارد، چنین تشکیلاتی باید «حرفهیی» باشد؛ یعنی زندگی و مبارزه از هم جدا نیستند و عناصر تشکیلات، تمام وقت خود را صرف مبارزه با دیکتاتوری میکنند. در این ظرف تشکیلاتی است که مقولاتی مثل انسانشناسی، روانشناسی، جامعهشناسی و مبارزهٔ ضد طبقاتی بههم میآمیزند تا کیفیت لازم را به تشکیلات بدهند و آن را در مواجهه با انواع تضادهای مبارزه با دیکتاتوری، استوار و مداوم نگاه دارند.
الزامات وحدت تشکیلاتی
یکی از عوامل مهم کیفیت یک تشکیلات، وحدت اعضاء و کادرهای آن پیرامون سه موضوع است: ایدئولوژی یا عقیده، هدف، استراتژی یا خطمشی.
همانطور که از مفهوم این سه موضوع پیداست، ایدئولوژی یا عقیده خاص عناصر درون یک تشکیلات بهمعنی جهانبینیِ آنان برای شناخت و تبیین هستی، انسان و تاریخ است. این عامل در حیات ۶۰ سالهٔ سازمان مجاهدین خلق ایران، نقشی مبنایی و مهم در علت پایداریِ تشکیلاتی و تداوم مبارزاتی علیه دو دیکتاتوری شاهی و فقاهتی داشته است.
دو عامل «هدف» و «خطمشی (استراتژی)» را نوع و کیفیت موضوع و تضادی که تشکیلات با آنها مواجه است تعیین میکنند. مثلاً هدف و خطمشی در یک مبارزهٔ دموکراتیک، مسالمتآمیز و مدنی با هدف و خطمشی یک مبارزهٔ مسلحانه متفاوتاند.
با این شاخصها، پیداست که هیچ ساختار هدفمند مبارزاتی، بدون وحدت تشکیلاتی پیرامون سه موضوع فوق، نمیتواند به مبارزهٔ حرفهیی ادامه دهد، نمیتواند در مقابل ضربات دشمن مصون بماند و در ادامهٔ پیچیدگیهای مبارزه، حتی نمیتواند پایدار و برپا بماند. تجربههای تاریخی از مشروطیت تاکنون ــ بهطور خاص در ۴۶ سال گذشته ــ نشان دادهاند که یکی از علتهای اصلیِ شکست جنبشها و گروههای سیاسی، نبود تشکیلات حرفهیی و وحدت تشکیلاتی بوده است.
نگاهی به قیامهای سالهای گذشته و کمبود اصلی آنها
در بیش از دو دههٔ گذشته شاهد چهار قیام بزرگ بودهایم که ویژگیِ مشترکشان، نفی هر گونه دیکتاتوری بوده است. پیشتازان این قیامها جوانان، زنان و دانشجویان ایران بودهاند که با ماهیت، عقیده، سیاست، مدیریت و تمامیتخواهیِ حاکمیت، تضادهای ریشهیی و آشتیناپذیر داشته و دارند. روند این قیامها از ۱۳۸۸ تا ۱۴۰۱ نشان میدهد که مبارزه با تضاد اصلی و تمرکز بر رأس دیکتاتوری، مدام تکامل یافته و به هدف اصلیِ قیامها انجامیده است.
در قیامهای اخیر با وجود خیانتهایی که در داخل و خارج ایران به آنها شد، آنچه ضعف اصلی در چهار قیام اخیر بوده ــ که از قضا موجب ضربه خوردن و توقفشان شد ــ کمبود تشکیلات برای تمرکز بر هدف، اجتناب از انحراف و تضمین تداوم قیام بود. وقتی تشکیلات در یک قیام و مبارزه نیست، دشمن با تکتک افراد طرف است، افراد هم پشتیبان و تضمین ادامهٔ مبارزه و راهشان را ندارند. دستگاه اطلاعاتی و سرکوبگران نظامیِ حاکمیت ملایان بهدلیل کمبود تشکیلات در میان قیامآفرینان، توانستهاند قیامهای چهارگانه را خنثی کنند.
بررسی علت دشمنی با تشکیلات مجاهدین
عطف به «بیانیه ملی ایرانیان» در پاییز سال ۱۳۷۷، یادآوری میشود که انتقاد به مجاهدین خلق ایران، حق هر ایرانی و غیرایرانی بوده، هست و خواهد بود. از این امر مسلم که بگذریم و نیز از تبلیغات هیستریک اتاق فکر نظام هم علیه مجاهدین بگذریم، طی سالهای گذشته شاهد دشمنیها و بهتانها به تشکیلات مجاهدین بودهایم؛ جوهر این بهتانها «سکت»، «نگهداری اجباری اعضاء»، «طلاق اجباری» و «اطاعت کورکورانه از رهبری» است.
میتوان دربارهٔ هر کدام از اینها بحث و پاسخ مفصل تئوریک کرد و از طرفی پاسخهای مفصل تئوریک دریافت نمود. بهنظر شما این بحثها و بگومگوها را پایانی هست؟
بهتر است پاسخ را در میدان مبارزه انتخاب کنیم تا پاسخی مادی و تجربی به بهتانها باشد. به صاحبان این بهتانها باید گفت درخواست میشود مبارزهیی جدی، همهجانبه، حرفهیی، تماموقت و غیرمسالمتآمیز و سازشکارانه با حاکمیت ولایت فقیه را شروع کنید. شروع کنید تا در عمل و در مواجهه با نیازمندیهای مبارزهیی پیچیده و واقعیتهای خارج از ذهن شما، دریابید که چقدر به هماهنگی با یاران و دیگران در پیشبرد مبارزه محتاج میشوید. مبارزهیی با چنین مشخصات را شروع کنید تا چند قدم بعد تجربه کنید که بدون داشتن تشکیلات حرفهیی و تماموقت و وجود اجتنابناپذیر رهبری، با تمام انگیزهها و امیدها و اهداف مثبتتان، در مقابل دیکتاتوری تمامیتخواه و متکی بر دجالیت مذهبی، یک هفته هم دوام نخواهید آورد. این همه را در خارج از کشور خودتان دست بگیرید تا دریابید که پیش بردن مبارزهیی جدی، همهجانبه، حرفهیی در حین مراقبت برای ضربه نخوردن از انواع ترفندهای سیاسی و اطلاعاتی، چه تضادهای تودرتویی دارد و تمام اعضای تشکیلات در خارج از میهنشان باید آنها را حل کنند که مبارزه استمرار یابد،
که این همه لالهزار خون شقایقهای آزادی سرزنده بماند،
که بتوان مدام هم به «مهیبترین نیروی ارتجاعی تاریخ ایران» ضربهها زد،
که با عشق خدشهناپذیر به مردم ایران، آرزوها و امیدهایشان برای رهایی از دیکتاتوری ولایت فقیهی را، هم زنده و گرم نگه داشت، هم وفادار به آن ماند و ادامه داد.
آیا پاسخی منطقیتر، مادیتر و تجربیتر از این محورها بر مبنای واقعیت سرسخت و ملموس مبارزه وجود دارد؟ هر شاهد منصفی که بر این راه طی شده اشراف داشته باشد، بیشک اگر مخالف عقیده و تشکیلات مجاهدین هم باشد، از منظر انسانی گواهی خواهد داد که مجاهدین خلق سنگینترین بهای فردی و تشکیلاتیِ قابل تصور را برای آزادی و دموکراسی طی ۱۲۰ سال جنبش آزادیخواهی در ایران پرداختهاند. این است علت اساسیِ ماندگاریِ ۶۰ سالهٔ و عبورشان از هزارتوهای دستگیری، شکنجه، اعدام، بمباران، لیستگذاری، تبعید، فراق، رنج، بهتان، شیطانسازی. با همهٔ اینها همواره سرشار از عشق به تداوم مبارزه برای آزادی و دموکراسی در ایران، همواره در هر جای جهان رو به ایران بودن، خلاقیت و آفریدن فرصتهای مبارز و شایستگیِ جایگزین سیاسی (آلترناتیو) را کسب کردن.
مفهوم تمرکز دیکتاتوری آخوندها بر مجاهدین
محورهای بالا بهترین شرح این مفهوم هستند. دیکتاتوری ملایان در میان انواع اپوزیسیون خود، تنها بر مجاهدین خلق تمرکز کامل و همهجانبه در شیطانسازی و توسل به تروریسم دارد. چرا؟ بهدلیل ساختار سازمانی و تشکیلاتی آنها که اکسیر تداوم مبارزه، پایداری، شکستناپذیری، جذب جوانان و تکاپوی بیشتر و بیشتر برای سرنگونی حاکمیت آخوندها بوده است؛ بهخاطر اینکه تداوم مبارزهٔ هدفمند و متمرکز خود را با مراقبت از تشکیلات، تضمیندار کرده است. همین!
دستگاه سیاسی و اطلاعاتیِ ناجمهوری ملایان واقف است که صدها سایت و دهها تلویزیون فارسیزبان برایش تهدید بالفعل سرنگونی ندارند و خودش هم در دایر کردن سایت و تلویزیون نقش بازی کند، ولی یک مبارزهٔ متشکل و سازمانیافته به قدمت ۶۰ سال همچون مجاهدین خلق، خطرناکترین برای نظام دیکتاتوریِ ولایت فقیهی و متحدان با آن است.
ضرورت بالفعل پیروزی
همهٔ آنچه در چندین محور پیرامون تشکیلات، تعریف و تشریح شد، مبین این ضرورت هستند که وقتی امکان تظاهرات میلیونی و مبارزات مدنیِ میلیونی برای سرنگونیِ حاکمیت آخوندی در دسترس نیست، تنها مبارزهٔ سازمانیافتهٔ گسترده با تکیه بر قوانین تشکیلاتی میتواند هماوردی با دیکتاتور مسلط بکند و پیروزی بر آن را تضمین نماید.
سخن پایانی
از منظر ملی و میهنی، تشکیلات سازمان مجاهدین خلق ایران با قدمت تاریخیِ ۶۰ سالهاش در برابر دو دیکتاتوری، به یک گنجینهٔ ملی تبدیل شده است. آزمونهای پیچیده و سختی که بر سر راه مبارزات این سازمان بوده است، تنها با تکیه بر چنین تشکیلاتی متشکل از انسانهای انتخابگر، حرفهیی و تماموقت، پاسخدادنی بودهاند.
همواره منطبق بر تغییرات زمانهها در طی ۶۰ سال بودن، تنها از منظر پاسخ به نیازهای مبارزهیی طولانی قابل تبیین است. اما این مبارزهٔ طولانی با تهدیدهای متناوب و متنوع آن از جانب دشمناناش، تنها با یقین به تداوم کار تشکیلاتی و مناسبات تشکیلاتی، تضمین استمرار با پنج نسل پیاپی داشته است.
با وجود همهٔ این شرح و بسطها پیرامون ضرورت تشکیلات در یک مبارزه، باید مبارزهیی حرفهیی با دیکتاتوری را انتخاب نمود و بهای الزامات آن را قدمبهقدم پرداخت تا مفهوم، کارکرد و اهمیت تشکیلات را، هم در نظرگاه و هم در تجربه دریافت و چراییش را تبیین نمود. تنها اینگونه میتوان سپاسگزار و قدردان علم، دانش و پاداشهای آن به مبارز ماندن و با آزادی و اختیار پیوند یافتن بود. بهقول پل الوار شاعر فرانسوی: «آزادی! به دنیا آمدهام که تو را بفهمم».