وقتی مشت، پاسخ آزادی شد، چماق، عمامه، خیانت!
فصل سرکوب: آزادی در محاصره چماقداران، از شعار تا شلیک
پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی در بهمن ۵۷، امید به آزادی و دموکراسی در دل مردم زنده شد. عشق و شور و همبستگی میان مردم موج میزد، فضای باز سیاسی فرصتی پیش آورده بود تا همه گروهها و احزاب بتوانند آزادنه حرفهایشان بزنند و برنامههایشان را تبلیغ کنند. فضا بواقع بهاری بود، فضای رویش بود و فضای احیای مناسبات انسانی در جامعه.
سازمان مجاهدین خلق ایران هم در این شرایط برای معرفی آرمانها و اهداف سیاسی خود با تمام قوا وارد صحنه شد، سازمان از سال ۴۴ وارد نبرد با دیکتاتوری شاه شده بود و با پرداخت بهایی خونین نقش بسیار مهمی در سرنگونی نظام شاه داشت.
در مقابل ، خمینی هم سرکوب را شروع کرد، و با شعار یا روسری یا توسری زنان میهنمان را هدف سرکوب قرار داد که البته زمینه برای سرکوب کل جامعه بود.
اقبال مردم از آرمانهای این سازمان و موج پیوستن جوانان به سازمان بواقع بینظیر بود، تیراژ نشریه مجاهد ارگان رسمی سازمان مجاهدین خلق تا ۶۰۰ هزار نسخه در روز رسید، دفاتر و مراکز مجاهدین مملو از جوانان پر شوری بود که برای ساختن ایرانی آزاد و آباد سر از پا نمیشناختند،
میتینگهای پر شور مسعود رجوی با حضور صدها هزار نفر، چهره واقعی خمینی و ارتجاع آخوندی را هر چه بیشتر افشا میکرد و موج آگاهیبخش این سخنرانیها سراسر ایران را درمینوردید.
این گسترش و بالندگی شورانگیز مجاهدین خمینی را به شدت نگران کرده بود، چون خمینی از روز اول فقط به دنبال دیکتاتوری مطلقه ولایت فقیه بود و تحمل این آزادیها را نداشت. بنابراین با بسیج نیروهایش از اراذل و اوباش تحت عنوان حزباللهی به مراکز مجاهدین حمله میکردند و میزدند و میکشتند و میسوزاندند تا مجاهدین را وادار به عقبنشینی بکنند.
حتی به خانه رضاییهای شهید هم رحم نکردند و با نارنجک و بمب به آن حمله کردند
در این دوران ۲ و نیم ساله از بهمن ۵۷ تا خرداد ۶۰، نیروهای رژیم بیش از ۷۰ تن از هواداران مجاهدین را به شهادت رساندند و صدها نفر را زخمی و مصدوم ، و هزاران نفر را دستگیر و زندانی کردند.
این پدیده در ادبیات سیاسی ایران به چماقداری معروف شد، مجاهدین بارها و بارها این پدیده را افشا کردند و در سلسله مقالات مستندی در نشریه مجاهد اثبات کردند که پشت پرده این پدیده منحوس، حزب جمهوری خمینی است که طراح پشت پرده چماقداری است.
مسعود رجوی در روز ۲۲ خرداد ۱۳۵۹ در امجدیه در حضور بیش از ۲۰۰ هزار تن از هواداران مجاهدین به خمینی هشدار داد که دست از سرکوب و کشتار بردارد.
مسعود رجوی در این سخنرانی تاریخی که یک اتمامحجت سیاسی با خمینی و همدستانش محسوب میشد، نقش هدایت کننده خمینی و سایر سران رژیم را در حمله به آزادیهای مردم با مکانیسم چماقداری افشا کرد و در مورد تلاش برای بستن همه راههای مبارزه مسالمتآمیز سیاسی هشدار داد.
پس از این سخنرانی بود که بسیاری در درون حاکمیت آخوندی به محکوم کردن پدیده چماقداری پرداختند از نمایندگان مجلس رژیم تا شخصیتهای سیاسی، حتی احمد خمینی پسر خمینی هم علیه چماقداری موضع گرفت و گفت باید هر چه زودتر این مسأله ریشهکن شود، اما خمینی توی دهان او زد که از این حرفها نزن.
خمینی در روز ۴ تیر به صحنه آمد و پردهها را کنار زد و گفت دشمن ما نه آمریکاست نه شوروی، دشمن ما همینجا در تهران و مجاهدین هستند، این اعلام جنگ آشکار به مجاهدین بود.
اما مجاهدین با هوشیاری بینظیر فردای سخنرانی خمینی، برای پرهیز از هرگونه درگیری زودهنگام و بهانه دادن به ارتجاع حاکم با اعلام تعطیلی مراکز و ستادهایشان در سراسر کشور ، با ابتکاری انقلابی، با برپایی میزکتابهای گسترده توسط میلیشیای مجاهد خلق در هر کوی و برزن باز هم تلاش کردند تا فضای نیمه باز سیاسی ادامه پیدا کند و در تلاشهای خودشان توانستند در رأس حاکمیت خمینی شقه ایجاد کنند.
در روز ۱۴ اسفند ۵۹ در مراسم بزرگداشت مصدق در دانشگاه تهران، با تلاشهای هواداران مجاهدین، بنیصدر که آن زمان رئیسجمهور رژیم بود، به افشای چماقداران پرداخت و روشن شد که چماقداری چیزی جز طرح و برنامه رژیم خمینی و بکارگیری نیروهای وحشیاش نبود و حرف مجاهدین بیشتر و بیشتر اثبات شد.
اما خمینی سرکوب و کشتار را به حدی بالا برد که هیچ راهی برای مجاهدین نگذاشت و البته مجاهدین هم به مسؤلیت تاریخی خود آری گفتند و وارد نبرد انقلابی قهرآمیز شدند و تمام و کمال بهای آن را پرداختند.
در ادامه سفر ۶۰ سالهمون، امروز از روزهایی گفتیم که خیابانهای تهران، به جای جشن آزادی، شاهد چماق و خون شد.