728 x 90

۲۶ادریبهشت ۱۳۶۱ - شهادت مادر مجاهد عالیه بازرگان

مجاهد شهید مادر عالیه بازرگان
مجاهد شهید مادر عالیه بازرگان

مجاهد شهید عالیه بازرگان از مادران آگاه و استوار مجاهد خلق بود که در سال ۱۳۵۰ در سنین ۳۰سالگی با داشتن ۲فرزند قدم در میدان مبارزه نهاد و در صحنه‌های مقاومت و نبرد بر علیه شاه خائن و خمینی جلاد همدوش همرزمان مجاهد خویش قهرمانانه جنگید و سرانجام در راه تحقق آرمان‌های والای توحیدی انقلابی خویش به‌دست دژخیمان جنایتکار خمینی به‌شهادت رسید. عالیه در سال ۱۳۵۰ پس از دستگیری برادر مجاهدش منصور بازرگان در تلاش برای ملاقات و تماس با وی در برابر زندان‌های شاه خائن با مادران و خواهران مجاهدین در بند آشنا شد و در تماس‌های مداوم با آنان به‌ویژه تحت نظارت مجاهد شهید فاطمه امینی به‌سرعت آگاهی‌های سیاسی خود را ارتقاء داد و با مشاهده مقاومت و ایستادگی فرزندان دلیر مجاهد خلق در برابر مزدوران شکنجه‌گر ساواک فعالیت سیاسی خود را با تهیه امکانات و کمک‌های مالی برای سازمان آغاز کرد.

او با گسترش دامنه فعالیت‌های انقلابی خود در تجمع مادران مجاهد برای دفاع از زندانیان سیاسی و افشاگری‌های آنان بر علیه رژیم شاه شرکت جست و خانه خود را در مشهد به کانون تجمع و تماس مادران مجاهد خلق و ارتباط خانواده‌های شهدا و مجاهدین دربند بدل نمود. پس از ضربه اپورتونیست‌های چپ‌نما در سال ۱۳۵۴ مادر آگاهانه ارتباط خود را با آنان قطع نمود و پیگیرانه برای برقراری تماس با مجاهدین کوشید و به‌رغم آن‌که موفق به ارتباط مستقیم با سازمان نشد، لحظه‌ای از پا ننشست و برای اخذ رهنمودهای مبارزاتی تماس خود را با برادر مجاهد منصور بازرگان در زندان شیراز افزایش داد. مادر بازرگان همزمان در تظاهرات خودجوش توده‌ای بر علیه دیکتاتوری شاه خائن فعالانه شرکت می‌جست. حضور فعال او به‌همراه خواهرش مجاهد شهید ایران بازرگان در نخستین تظاهرات زنان مشهد بر علیه شاه در ۱۷دیماه ۱۳۵۶ و شرکت مستمر در راهپیمای‌های مردمی دوران قیام از جمله فعالیت‌های انقلابی مادر در دوران قطع ارتباط مستقیم با سازمان بود.

پس از قیام سراسری مردم بر علیه شاه خائن و تشکیل ستادهای علنی سازمان در مشهد، عالیه مجدداً به صفوف مجاهدین پیوست. از این زمان به بعد در زندگی او تحولی عمیق‌تر از پیش روی داد و او شیفته‌تر و پرشورتر از پیش به فعالیت‌های انقلابی روی آورد. مادر درباره این دوران می‌گوید: «از هنگام برقراری ارتباط مجدد با سازمان احساس می‌کنم تازه معنی زندگی را فهمیده‌ام. آنچه در گذشته از فعالیت‌های انقلابی درک می‌کردم در مقابل مبارزه‌ای که امروز در متن آن قرار دارم، هیچ است». بدین سان مبارزه انقلابی و گسترده مادر در ابعاد نوین خود آغاز گشت و او به‌رغم داشتن ۲فرزند کوچک و شغل معلمی وظایف انقلابی خود را بی‌وقفه ادامه می‌داد و با برقراری برنامه‌ای منظم همه مسئولیت‌های خود را به بهترین وجه انجام داد آن‌چنان که برخوردهای مسئولانه او در تربیت فرزندان و توان مدیریت و برنامه‌ریزی‌اش در کارها زبان‌زد گشت. فعالیت خستگی‌ناپذیر در جریان کاندیداتوری برادر مجاهد مسعود رجوی در انتخابات ریاست‌جمهوری، حضور مداوم در صحنه دفاع از ستادهای سازمان در قبال تهاجم مزدوران چماقدار و تلاش پیگیر برای تهیه امکانات و تدارکات سازمان گوشه‌هایی از مبارزه انقلابی مادر در مرحله مبارزات سیاسی بود.

مادر عالیه بازرگان در جریان انتخابات مجلس به‌عنوان کاندیدای سازمان در شهر مشهد معرفی شد. این امر سبب گردید که وی به‌عنوان یک مادر مجاهد در سطح شهر شناخته شده و اعتماد و احترام مردم را به خود جلب کند و به‌موازات آن خشم و کینه مزدوران ارتجاع را برانگیزد. از آن پس مزدوران مترصد فرصت مناسب برای آزار و ایذای او بودند لیکن حمایت اقشار وسیع مردم از مادر مانع اقدام عملی از جانب آنان می‌شد. به‌تدریج با کنار رفتن پرده‌های تزویر و ریای شیطان جماران و افزایش تهاجمات مزدوران به ستادهای علنی سازمان، خانه مادر که تا آن هنگام محل تجمع خانواده‌های مجاهدین بود به یکی از مراکز فعالیت نیمه‌مخفی سازمان در مشهد تبدیل شد و او خانه و تمام امکانات آن را در اختیار همرزمانش قرار داد و خطاب به آنان گفت صاحب اصلی این خانه مجاهدین هستند و من در اینجا مهمان آنها هستم.

با آغاز سال ۱۳۶۰ و اوجگیری جنایات ارتجاع خانه عالیه نیز از تهاجم مزدوران در امان نماند لیکن وی با هوشیاری از مدت‌ها پیش خانه را تخلیه کرده بود و مزدوران برای فرونشاندن خشم خود خانه و وسایل باقیمانده آن را به‌تصاحب خویش درآوردند. مجاهد شهید عالیه بازرگان به‌سبب شناخته‌شدگی در مشهد در اردیبهشت سال ۱۳۶۰ با رهنمود سازمان به تهران منتقل شد و در پایگاه‌های مخفی سازمان وظایف انقلابی خود را دنبال نمود. آغاز مقاومت مسلحانه سازمان به‌دنبال تکمیل پروسه ضدخلقی شدن رژیم شرایط جدیدی را برای بروز خصایل ویژه انقلابی مادر فراهم نمود. برادر مجاهد منصور بازرگان در این‌باره می‌گوید: «خصایل انقلابی عالیه در این دوران واقعاً چشمگیر بود. صداقت و حل‌شدگی او در سازمان و شیفتگی‌اش برای شهادت شگفت‌انگیز بود. او در پایگاه روی زیلو می‌خوابید و می‌گفت می‌خواهم برای تحمل سختی‌های آینده آمادگی بیشتری کسب کنم».

در آبانماه ۱۳۶۰ پایگاه محل سکونت عالیه شبانه مورد تهاجم پاسداران ظلمت قرار گرفت ولی او موفق شد با هوشیاری انقلابی و ایفای نقش یک مادر وحشت‌زده مانع ورود پاسداران مزدور به پایگاه شود. سرانجام مجاهد شهید عالیه بازرگان در ۲۶اردیبهشت سال ۱۳۶۱ در یک درگیری مسلحانه توسط مزدوران رژیم به رگبار گلوله بسته شد و به‌شهادت رسید و لیلا فرزند ۱۱ساله او توسط دژخیمان دستگیر و به زندان اوین برده شد. جلادان مزدور لیلا را برای گرفتن اطلاعات زیر شکنجه قرار دادند و این کودک ۱۱ساله که فشار ناشی از درگیری نابرابر با مزدوران رژیم را تحمل کرده و پیکر خونین مادر را نیز دیده بود در زندان به بیماری عصبی مبتلا شد.

خبر شهادت عالیه در مشهد موج وسیعی از خشم و نفرت بر علیه خمینی خون‌آشام برانگیخت و مردمی را که از دور و نزدیک او را می‌شناختند، غرق در کینه و حسرت نمود. مجاهد شهید عالیه بازرگان ۲هفته قبل از شهادتش در نامه‌ای به برادر مجاهد منصور بازرگان دوران زندگی خود در پایگاه‌های مقاومت را توصیف کرده و مختصری از احساسات و وضعیت خود را در پایگاه‌های مقاومت برای او شرح می‌دهد. او در قسمتی از این نامه‌اش نوشته بود: «برادر جان، من واقعاً افتخار می‌کنم که کارهای خواهران و برادران را انجام می‌دهم چون واقعاً اینها آیه‌های قرآن هستند. اینها اصحاب حضرت محمد هستند. همیشه آرزو می‌کردم که در زمان امام حسین باشم پهلوی حضرت زینب و الآن واقعاً خدا این‌طور جور کرده که اگر سعادت داشته باشم مرتباً با اینها زندگی کنم. حال معنی زندگی واقعی را می‌فهمم و لذت می‌برم و همیشه با خدای خود راز و نیاز می‌کنم چگونه شکر این همه نعمتی را که به من عطا کرده به‌جای آورم. حال خودم را خوشبخت می‌دانم».

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/1af2542e-4b51-46d3-98b5-59a9b35fa272"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات