728 x 90

بشارت آینده... - محسن سیاکلاه

محسن سیاهکلاه
محسن سیاهکلاه
وبشّر المؤمنین بأنّ لهم مّن اللّه فضلًا کبیرًا ﴿احزاب-۴۷﴾
و مؤمنان را مژده ده که برای آنان از جانب خدا فضیلتی بزرگ آمده است


حرکت تاریخ بشر، حرکتی قانونمنداست. بنا‌ به نگرش توحیدی نسبت به تحولات تاریخ و جامعه، این حرکت هرگز و هیچ‌گاه خودبخودی نبوده و در همه وجوه هدایت شده، می‌باشد. عوامل و اسباب هدایت جامعه در هر عصر و هر دوره از تاریخ متفاوت است. این تفاوت ناشی از شرایط و مرحله رشد انسانها و جوامع انسانی می‌باشد. رشد جوامع انسانی از یک سو ناشی از رشد آگاهیها و کیفیت مناسبات اجتماعی و از سوی دیگر محصول رشد مبانی اقتصادی و حل تضاد انسان با طبیعت است. این رشد و تکامل، بدون شکاف، در تمام مراحل از وجود عناصری بهره گرفته که در نقش رهبری و هدایت کنندگی عام یا خاص، به‌مثابه ”شرط تغییر“ عمل کرده‌اند. طبعاً هر اندازه که این عناصر از توان رهبری بالاتری چه در سازمانکار و چه در محتوای تکاملی و انقلابی برخوردار بوده‌اند، اثرگذاری بیشتری داشته‌اند. اما به هر حال ما هیچ تحول تکاملی و گام رو به جلویی را در جوامع انسانی، در هیچ دوره‌ای، پیدا نمی‌کنیم که خالی از عنصر شرط یعنی، انسانهای ”جهش“ دهنده باشد. انسانهایی که بروز و بارور شدن استعدادها و آمادگیهای موجود در مبنا را امکانپذیر کرده‌اند. این قانون تحولات تاریخ بوده، هست و خواهد بود. قانون، بیان یک رابطه ضروری و قطعی بین عناصر تشکیل دهنده یک یا چند پدیده است. این رابطه ضروری، هم ناشی از ماهیت شیئی می‌باشد و هم آن ماهیت را بارز و آثارش را در زمان و مکان منتشر می‌کند.

حالا از همین زاویه می‌توانیم نگاهی به سازمان مجاهدین بیندازیم. گذشته را ببینیم و آینده را بخوانیم. 50سال یک دوران طولانی تاریخی محسوب می‌شود. دورانی که به‌اندازه کافی داده‌های مختلف در زمینه‌های گوناگون در اختیار یک ناظر و محقق می‌گذارد تا بتواند گذشته را خوب ببیند و آینده را اگر توانمندی و دستگاه بینش لازم را داشته باشد، خوب بخواند و آنگاه به حقایق معترف شود.
این دعوتی است که از همه می‌شود تا هر چه پروژکتور و ذره‌بین دارند به گذشته سازمان مجاهدین بیندازند و واقعیتهایی را که تحقق یافته و دیگر ادعا نیست، ببینند و مورد بررسی قرار بدهند. هرچه بیشتر و عمیق‌تر بهتر. البته این کاری است که خیلیها کرده‌اند و می‌کنند و باز هم خواهند کرد. ما مجاهدین نیز از همه آنها استقبال می‌کنیم و اطمینان می‌دهیم که بیشتر و دقیق‌تر از همه، تمام آنچه را که نوشته شده است با بیطرفی کامل و از سر مسئولیت سنگین پیش‌بردن انقلاب و مقاومت یک خلق و یک آرمان، به‌دقت بخوانیم و خوانده‌ایم. از مثبتات آن بهره برده‌ایم و درخفا و علن سپاسگذار بوده‌ایم و منفیها را نیز بنا‌ به همان مسئولیت تاریخی که بر دوش پذیرفته‌ایم، برای قضاوت تاریخ و خلق حفظ کرده‌ایم.

بنابراین در این نوشته راجع به گذشته صحبت نمی‌شود. اما بنا‌ به همان سنت صادقانه مجاهدین که به قول برادر مسعود ”وفای به پیمان، با فدای بیکران، برای آزادی ایران“ بوده، می‌خواهم چند کلامی رو به آینده صحبت کنیم. به گذشته بنگریم و آینده را بخوانیم.

گفتیم که تحولات تاریخ قانونمند و ترجمان ضرورتها است. به‌وجود آمدن سازمان مجاهدین، امروز خیلی روشن شده است که ترجمان ضرورت وجود یک نیروی انقلابی در برابر حضور مهیب‌ترین نیروی ارتجاعی تاریخ ایران یعنی خمینی بود. اگر مجاهدین نبودند، خمینی یک دوران تاریخی و طولانی، ایران، منطقه و کل جهان را در محاق بنیادگرایی و ارتجاع فرو می‌برد. در همین حدی هم که توانسته است کارش را پیش ببرد، آثار فلاکت بارش را برای ایران و خلقهای منطقه و برای کل جهان می‌توانیم مشاهده کنیم. حال شما مجاهدین را از صحنه حذف کنید تا ببینید چه کسی توان مقابله با خمینی را داشته است. اگر امروز در صحنه کسی جز مجاهدین نیست، به‌سادگی می‌توان نتیجه گرفت که در صورت نبود مجاهدین هیچ هماورد دیگری وجود نداشت و خمینی بر خر شیطان سوار بود و مراد خودش برای سالیان طولانی میراند.

اما حالا که تاریخ آبستن جرثومه فاسد و افسدی به نام خمینی و بنیادگرایی و ارتجاع بود - جرثومه‌ای که سایر بنیادگرایان نیز زیر چتر او متولد شده و رشد کردند- پس به‌طور قانونمند بایستی تاریخ آبستن پاسخ همین بنیادگرایی نیز می‌بود. اگر قرار است که تکامل ادامه داشته باشد و اگر قرار است که جامعه انسانی هم‌چنان به سوی رهایی و آزادی گام به جلو بردارد، پس این پاسخ باید بر آن جرثومه غلبه کند و در تئوری و عمل آن را پس بزند و به این ترتیب به ضرورت تاریخ پاسخ بگوید.

بنابراین ضرورت، در این‌که آخوندهای حاکم بر ایران سرنگون می‌شوند، امروزه کمتر کسی شک دارد. اگر حرفی باشد در زمان تحقق آن است. این حقیقت آن‌قدر آشکار است که حتی عربده‌کشان خود رژیم نیز آن را هر روز فغان می‌کنند. اما حالا حرف اصلی این است که پدیده جایگزین چیست. این پدیده آیا پیامی دارد. آیا برای بشریت معاصر حرفی آورده است. پیام و حرفی که درمان درد باشد. عامل جهش و یک گام به جلو در ایران، منطقه و همه جهان باشد. اگر خمینی ”ضدبشر“ بود، پس این یکی بایستی ”بشارت دهنده تمامیت انسانیت“ به آزادی باشد. آری این بشارت دهنده، مجاهدین و پیام آنها است که اینک در پنجاه سالگی به گل و به بار نشسته است.

البته که پیام حرف جدیدی نیست. پیام در یک کلام صلح، سلام، یگانگی و یگانه پرستی، عدالت اجتماعی و آزادی است. این پیام همان ”اسلام ناب محمدی“ است که آخوندها آن را به هزار آلودگی و ضدارزش، ملوث کرده‌اند. و مقابلا، بنیانگذار کبیر سازمان مجاهدین، شهید محمد حنیف‌نژاد، مأموریت و وظیفه زنگارزدایی از آن را برای خود تعیین کرده است.

الحق و الانصاف که این مأموریت را او و یارانش تا به امروز آنطور که شایسته بود به اجرا در آورده‌اند. حتماً که شما نیز مانند من در این‌جا مستمراً نام مسعود جلوی چشمتان می‌آید. زیرا او به همان شایستگی که حنیف‌نژاد دوست داشت، وظیفه زنگارزدایی را به تمام و کمال محقق کرده است. این‌که مسعود در این سالها چه کرده است و چه قیمت و قیمتهایی پرداخته است، شناختن و بازگو کردنش در توان من نیست. ابعاد کارهای شناخته شده و بیان شده مسعود یک قسمت از این حقیقت است، اما ابعاد کارها و تلاشهای شناخته نشده و بیان ناشده‌اش – که رسم مجاهدین است که از خود سخن نمی‌گویند – دریایی است که به قول مولوی، برای چشیدن نیز نتوانسته‌ایم به مصداق «آب دریا را اگر نتوان کشید - هم به قدر تشنگی باید چشید»، تا امروز حتی کوزه‌ای از آن برداریم.

اما وقتی حنیف و مسعود، این زنگارها را زدودند، سرانجام جوهر و گوهر این اندیشه و آرمان در وجود مریم رجوی تلألؤ و درخشش خود را برای همه به نمایش گذاشت. چقدر زیباست وقتی چشم انسان می‌تواند ”حقیقت“ را ببیند. و چقدر زیباست ”حقیقت“ وقتی که انسان می‌تواند آن را دریابد. همه‌اش زیبایی در زیبایی است و نور است در نور.

همه آنچه که گفتم مربوط می‌شود به تا همین امروز که سازمان پنجاه سال را پشت سر گذاشته است. حال این همه نور و اینهمه زیبایی، همان بشارت آینده است، همان پاسخ درد است، همان که راه گشا و راهبر است، همان که در ابتدا اشاره کردم که حرکت تاریخ، امری هدایت شده است. تصادفی نیست، خودبخودی نیست. بی‌سمت و سو نیست. پیام عدالت اجتماعی و رهایی و آزادی دارد. از زمان حضرت محمد تا به امروز، قیمتهای زیاد به پای این آرمان ریخته شده است. از خون حضرت علی و امام حسین- که خون خدا نامیده شده‌اند- گرفته تا ناشناخته‌ترین رزمنده‌ای که به‌نام یگانگی و یگانه پرستی در هر کجای زمین به خاک افتاده است. همه آنها در مقطع کنونی، در یک جهش تاریخی، خودش را در سازمان مجاهدین متبلور یافته است. اکنون، دهه‌ها و سده‌های آینده که هزاره سوم میلادی را شامل می‌شود، از پرتو راهگشای این اندیشه، که در چهره أ”رجوی“ تجلی پیدا کرده، افق نوینی را برای اندیشه و عمل اجتماعی خود می‌یابد. با این تجلی، گشایش و راهگشایی، سدها و موانع تکاملی به کنار زده می‌شوند. اول برای ایران و بعد هر جا که عنصری و خلقی نیازمند، تصمیم می‌گیرد که در مسیر همان عدالت اجتماعی و رهایی و آزادی گامی صادقانه بردارد. این همان بشارت آینده است. پس بر شما هزاران بشارت باد.

شاد باش ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علتهای ما
ای دوای نخوت و ناموس ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما
محرم این هوش جز بیهوش نیست
مر زبان را مشتری جز گوش نیست.
با لب دمساز خود گر جفتمی
همچو نی من گفتنیها گفتمی.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/96e7643a-af52-4b38-9aec-66568aede3ae"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات