روزی که متفقین به ایران حمله کردند، رضا شاه بهشدت روحیه خودش را باخته بود ندامت می کرد عجز و لابه می کرد گریه می کرد می رفت خانه فروغی نخست وزیر سابق و لاحق که با سفارت انگلیس یک طوری پا در میانی کند که انگلیسیها او را ببخشند
همه آه و ناله و گریه اش هم این بود که از انگلیسیها میخواست حالا که من را می فرستید پس بگذارید پسرم ولیعهد باشد
عاقبت اعلیحضرت همایونی وقتیکه یکصدباراظهار ندامت فرمود انگلیسی ها که می دانستند سلطنت بهتر است برای ایران، قبول کردند
«قبل از سوم شهریور ۱۳۲۰ برای اینکه برنوهای ارتش سلاحها سالم بمونه خرج کمتر بشه مثلا هر سربازی که برنوش خش می افتاد یا یک ماه زندانش می کردند یا دست کم ۵۰ ضربه شلاق. ولی روزی که متفقین ریختن از آنجایی که رضا شاه خودش بشدت روحیه اش را باخته بود ندامت می کرد عجز و لابه می کرد گریه می کرد بلند شد می رفت خونه فروغی نخست وزیر سابق و لاحق که با سفارت انگلیس یک طوری پا در میانی کنه که انگلیس ها ببخشندش. بعد دستور داد سلاح ها را می خواست به متفقین ثابت کنه که کوتاه آمده توی تهران سلاح ها را توی جوی ریختند. لشکر یک و دو مقیم تهران تو جوی می ریختند و کسی هم جمع نمی کرد تمام کاری که متفقین کردند می گن متفقین.
متفقین انگلیس ها از طریق کرمانشاه جاده ای که شما فروغ رفتید وارد شدند و در این پاتاق یک درگیری مختصری داشتند يکی دو تا کشتی کوچک شلیک کرد از جنوب، روس ها آمدند در قزوین اردو زدند هواپیماهای آمریکایی امده بود تهران چرخید هواپیمای کوچولو در فیلم های جنگ جهانی دوم می بینید. بمب هایی که شاید ۱۰۰ کیلو هم نمی شد چند تا انداختن چند عدد یعنی ۱۰ تا هم نشد تو امیرآباد تهران و رژیم فرو ریخت. این وضعیت رضا شاه بود. همه آه و ناله و گریه اش هم بخاطر این بود که حالا که منو می فرستید اول که می خواست خودش باشه پس بزارید پسرم ولیعهد باشه.
عاقبت متفقین اینرا پذیرفتند آمریکایی ها نمی خواستند بپذیرند می خواستند جمهوری کنند انگلیسی ها که وارد به امور ایران بودند گفتند آقا برای اینها سلطنت بهتره. بچه شاه را هم تا ۴۰ - ۵۰ روز جواب نداد سفارت انگلیس. همین رفیق اش فردوست را می فرستاد به سفارت انگلیس. انگلیسی ها طاقچه بالا گذاشته بودند. از آنجاییکه همه پیشخدمت های دربار عوامل خود انگلیس بودند مثل همیشه گزارشاتش را برایش رو می کردند. یکی از این گزارش ها اینه:
۱- چرا رادیو برلن گوش دادی این بدبخت شاه رادیو نمی تونست گوش بده، رادیو فارسی برلن را چرا گوش دادی این پیشخدمت های دربار این چیزا براش می آوردند.
۲-یک نقشه پشت سرت هست که روش پیشروی ارتش هیتلر تعقیب شده چرا.
عاقبت اعلیحضرت همایونی وقتیکه یکصدبار از گوش دادن رادیو برلن و آن نقشه (این سقف جرایمش بود) اظهار ندامت فرمود انگلیس ها که می دانستند سلطنت بهتره برای ایران قبول کرد.
در هیچ بحران جدی چون خود رضاشاه را هم با اون قد و قواره و قیافه خودشون آوردند.
ژنرال آیرون ساید آمد این افسر قزاق سید ضیا طباطبایی بود. کودتای سوم اسفند- سوم اوت را کرد بعد سید ضیا را از نظر سیاسی اضدادش مات کرد سوم اسفند ۱۲۹۹ و دولت سیدضیا که کنار رفت تدریجا این افسر قزاق که فرمانده لشکر قزاق بود خودش وارد معامله شد با انگلیس ها و دست آخر پذیرفتند. هنر جالبی هم البته داشت هنر سرکوب افراد فاقد سلاح. خوب شاهی بود بعد هم بسیار پول و اموال جمع می کرد همه این املاک پهلوی که می بینید بزور گرفته. این روحیه اینها بود حتی آن شاپور علیرضا که بود یکروز که شینده بود هواپیمای متفقین می یاد پیشنهادش این بود هم خودش و هم برادرش محمدرضا شاه که بلند شو بریم سفارت انگلیس پناهنده بشیم. حالا تو قلب تهران نشستند. اصلا بمب های آنزمان هواپیمای آنزمان اصلا چیزی نیست. در سال ۱۳۳۲ هم شاه جیم شد به بغداد اول و بعد رفت ایتالیا» (مسعود رجوی ـ ۱۳۷۴).
قبلاز ورود نیروهای متفقین به تهران، دولت انگلیس که منافع خود را در حفظ دولت مرکزی میدید به رضاخان توصیه کرد تا از سلطنت کنارهگیری کند. آنها بهجای او پسرش محمدرضا را بهسلطنت گماردند.
پس از اشغال ایران، انگلستان که دیگر تاریخ مصرف رضاخان را پایان یافته میدید، در توافق با روسیه، طی پیامی تحقیرآمیز، اقدام به برکناری رضاخان کرد. سفیر انگلیس در تهران طی نامهای به رضاخان نوشت:
«ممکن است اعلیحضرت لطفا از سلطنت کنارهگیری کرده و تخت را به پسر ارشد و ولیعهد واگذار نمایند؟ ما نسبت به ولیعهد نظر مساعدی داریم و از سلطنتش حمایت خواهیم کرد. مبادا اعلیحضرت تصور کنند که راهحل دیگری وجود دارد».
دولت انگلیس که منافع خود را در حفظ دولت مرکزی میدید رضاخان را که روزی خود به قدرت رسانده بودند را برکنارکردند. استعمار پیر برای نگاه داشتن جای پای خود در ایران بهجای رضاخان، پسرش محمدرضا را بهسلطنت گماردند.
رضاخان با اجرای دستور انگلیس در فرمان بالا، سلطنت را به ولیعهدش واگذار کرد.
دشمنی دیرینه با آزادیخواهان
رضاخان از دشمنان دیرینه آزادیخواهان بود. وی چه زمانی که در قزاقخانه تحتامر روس بود و چه زمانی که توسط انگلیسها بهسلطنت رسید با آزادی خواهان دشمنی جدی داشت.
در پرونده رضا خان قتل بسیاری از روشنفکران ایران از جمله میرزاده عشقی، فرخی یزدی، دکتر ارانی و صدها آزادیخواه دیگر بهچشم میخورد.
سرقت ثروت مردم ایران توسط رضاخان
رضاخان که بهقول پسرش محمدرضا یک قزاق ساده و فقیر بود و هیچ ثروتی نداشت طی کمتر از ۲۰سال به بزرگترین ثروتمند ایران تبدیل شد. وی هنگام مرگ بیش از ۳ میلیون پوند و نزدیک به ۱.۵میلیون هکتار زمین داشت. همه این ثروت از قتل و یا به زندان انداختن مردم کشور بهدست آمده بود.
اخراج رضاخان از ایران موجی از شادی و شعف را در بین مردم ایران برانگیخت. با نگاهی به برخی از روزنامههای تهران در فردای اخراج رضاخان میتوان فضای آن موقع را بهخوبی ترسیم کرد.
سرمقاله اطلاعات ۲۹شهریور ۱۳۲۰
«میگویم امروز آزاد شدیم... از امروز هر ایرانی میتواند با اطمینان خاطر خانهاش را آباد کند، بازرگان ایرانی میتواند با راحتی به کاسبیاش بپردازد و استاد ایرانی میتواند بیدغدغه به شاگردهایش درس بدهد. از امروز آزادیخواهی گناه نیست»!
روزنامه ایران ۳۰شهریور ۱۳۲۰:
«ورق برگشت! امروز... نسیم آزادی وزیدن گرفته، حق و عدالت در حیات ما بنای جلوهگری نهاده».
روزنامه ایران ۳۱شهریور ۱۳۲۰:
«این روزها... بههرجا پا مینهید... از آزادی و دموکراسی حقیقی صحبت میکنند در دلها جشن آزادی برپاست و... به هم شادباش میگویند... اینک میتوانیم آزادانه دردهای خود را به یکدیگر بگوییم... راستی مگر زندگی به جز آزادی چیز دیگری هم هست»؟
روزنامه ایران شماره ۶۶۸۱:
«این چند روزه خوشوقتی مردم از رسیدن به آزادی و اعاده رژیم حقیقی مشروطه بهحدی است که احتیاج به گفتار زیاد در اطراف آن نمیباشد».
روزنامه اطلاعات ۳مهر ۱۳۲۰:
«آیا این خبر مایه تأسف نیست که پیش از رسیدگی به موضوع جواهرات سلطنتی و... غصب اموال و املاک... و داد(رسی) افراد و حبس و شکنجه مظلومین و خفهکردن بیگناهان در گوشه زندان در محکمه عدالت... شاه سابق که مملکت را اینطور پریشان و بیچاره ساخته، رهسپار بلاد خارجه شود»؟
روزنامه تجدد ۳مهر ۱۳۲۰: «شاه سابق کجا میرود؟ محاکمه مسببین بدبختی کشور چه شد»؟
روزنامه ایران ۴دی ۱۳۲۰: «اگر سانسور در ایران برقرار نبود مردم میتوانستند به شاه سابق بگویند:
ای شاه! چرا خانه و مزرعه ما را بهزور میگیری؟
رضاخان تحت نظر نیروهای بریتانیایی از بندرعباس با کشتی از ایران خارج شد. ابتدا او را به سمت هند بردند. بعد به جزیره موریس منتقل شد. در نهایت رضاخان در شهر ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی تحت نظر قرار گرفت.
سرانجام روز ۴مرداد ۱۳۲۳رضاخان پس از دومین سکته قلبی، مرد.