مسعود رجوی: «من نیامدم اینجا که روند خودبخودی قضایا را فقط ستایش کنم. ما نیامدیم که آنچه را که هست و فقط هست تایید کنیم. لختی هم باید به این اندیشید که چه چیز باید باشد و چه چیز هم نباید باشد. پس مبادا که فرصتها را دست بدهیم و به نسل نفرینشدهای خودمان را تبدیل کنیم.»
دانشگاه تهران در ۴ بهمن ۵۷ شاهد نخستین سخنرانی مسعود رجوی تنها بازمانده مرکزیت اولیه سازمان مجاهدین خلق ایران بود. او تنها سه روز قبل از آن در سیام دیماه همراه با آخرین دسته از زندانیان سیاسی به همت خلق قهرمان از شکنجهگاههای رژیم شاه آزاد شده بود. این سخنرانی در حضور دهها هزار تن از جوانان، دانشجویان و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران در دانشگاه تهران برگزار شد. مسعود رجوی در این سخنرانی گزارش کوتاهی درباره چهارده سال فعالیت سازمان مجاهدین خلق ایران و هفت سال اسارت در زندانهای رژیم شاه به مردم ارائه نمود.
انبوه مردم در دانشگاه تهران تا صحبتها و موضعگیریهای سازمان مجاهدین را برای آینده و ادامه مسیر انقلاب ضدسلطنتی بشنوند. مسعود رجوی از جمله چنین گفت:«وقتی ما رفتیم تنها رفتیم. با چشمهای بسته ما را بردند. بر دستها و پاها چیزی جز زنجیر نبود. اما وقتی برگشتیم در آغوش مردم خودمان بودیم و در دستهایمان گل بود و ببر روهامان بوسه. آیا میشود این لحظات را وصف کرد.»
مسعود رجوی این چنین ادامه داد: «مگر میشود خورشید را کشت، مگر میشود باد را از وزیدن باز داشت، وباران را از باریدن. مگر میشود اقیانوس را خشک کرد. ما میگفتیم.مگر میشود بهار را از آمدن بازداشت. مانع روئیدن لالهها شد و مگر میشود ملتی را تا به ابد اسیرنگه داشت؟ نه. میشود تا ابد خلقی را در زنجیر نگه داشت؟ نه، چرا؟ خواست خداست، اراده خلق است، سنت تاریخ است. خلق پیروزمیشود، آینده تابناک است»
و در انتها مسعود رجوی با درود به شهدای انقلابی خلق در مقابل چیزی که خمینی به نام انقلاب اسلامی علم کرده بود این چنین خروشید:«پیروز باد انقلاب دمکراتیک ایران» و به این ترتیب مرزبندی اصولی مجاهدین با ارتجاعی که در آستانه کسب قدرت بود هشت روز قبل از ورود خمینی به ایران علنی گردید که خود فرازی درخشان از سفر شصت ساله سازمان بود.