تبلور حماسه میلیشیا در کانونهای شورشی
هنوز یک سال از پیروزی انقلاب نگذشته بود که در کوران التهابات سیاسی ایران، پدیدهای نوین نمایان شد: میلیشیا!
جوانان و نوجوانانی پرشور، دلیر و بیباک که هر سپیدهدم، در چهارراهها و گذرگاهها، برای دفاع از آزادی فریاد آزادی میشدند.
در بحبوحه سیطره ارتجاع و محو تدریجی آزادیها، در دوم آذر ۱۳۵۸، مسعود رجوی، نهال میلیشیا را کاشت، این نهال، امید به ایستادگی در برابر آزادیکشیهای خمینی و رژیمش بود.
میلیشیا، پرچمدار آگاهیبخشی و روشنگری در جامعه بود. آنها، پیام رهاییبخش مجاهدین رو در دل مردم جای دادند و نقشی بی بدیل در ارتقای شعور سیاسی جامعه ایفا کردند.
دانشآموزان، دانشجویان، کارگران، بازاریان و همه اقشار جامعه، دوشادوش هم، در قامت میلیشیا، به فعالیتهای سیاسی میپرداختند.
هدف میلیشیا، صیانت از آرمانهای واقعی انقلاب ضدسلطنتی و گسترش آگاهی و آزادی بود. هدفی که برای تحققش، جوانان میلیشیا، از جان و مال و آسایش خود گذشتند و با صبر و متانت انقلابی، بهای سنگینی پرداختند.
اما، سرانجام، دوره کوتاه آزادیهای نیم بند سیاسی نیز به پایان رسید و نقاب از چهره ارتجاع برداشته شد. در سی خرداد ۱۳۶۰، خمینی و پاسدارانش، تظاهرات مسالمتآمیز نیم میلیونی مردم تهران را به خاک و خون کشیدند و راه هرگونه مبارزه مسالمتآمیز رو بستند و پیش روی آنان دو راه بیشتر باقی نگذاشتند، تسلیم یا مبارزه قهرآمیز و البته آنان به تسلیم نه گفتند و راه سرخ مبارزه قهرآمیز را با افتخار انتخاب کردند. بویژه پس از آنکه در فردای سی خرداد دژخیمان خمینی جلاد، تعدادی از جوانان میلیشیا رو که در تظاهرات مسالمتآمیز شرکت کرده بودند، بدون محاکمه، به جوخه اعدام سپردند.
پنجم مهر ۱۳۶۰، یکی دیگر از صحنههای درخشش میلیشیای مجاهد خلق بود که بار دیگر، پاکباختگی و شجاعت و قدرت تشکیلاتی خود را به رخ جهانیان کشید. آنهم در شرایطی که هیچگونه تجمع و فعالیتی ممکن نبود و پاسداران شب بی محابا خون می ریختند، جوانان میلیشیا، شجاعانه به خیابانها ریختند و فریاد زدند: «شاه سلطان ولایت، مرگت فرا رسیده!»
آری، میلیشیا، نسل مقاومت و ایمان بود. پیشگامانی که راهشان با تاسیس ارتش آزادی بخش ادامه یافت و امروز، در کانونهای شورشی، تولدی دیگر یافته است.