بخشی از سخنرانی خانم مریم رجوی در در اجلاس جهانی ایران آزاد-۱۴۰۴ – ایتالیا
۶۰سال مقاومت بیوقفه در برابر شاه و شیخ
روز ۱۴ مرداد، سالگرد پیروزی انقلاب مشروطه بر دیکتاتوری سلطنتی در ایران است. از آن زمان ۱۲۰سال است که مقاومت مردم ایران برای آزادی در برابر شاه و شیخ ادامه دارد.
روز ۱۵شهریور نیز، شصتمین سالگرد تأسیس سازمان مجاهدین خلق ایران است؛ طولانیترین و بغرنجترین مقاومت سازمانیافته در تاریخ ایران در برابر دیکتاتوریهای شاه و شیخ، بدون حتی یک روز یا یک ساعت وقفه و تعطیل. البته با بهای سنگین و خونینی که در تاریخ ایران بینظیر است.
قتلعام زندانیان مجاهد و مبارز را در سال۱۳۶۷، همه میدانند. در آن سال، خمینی همزمان با آتشبس در جنگ با عراق فرمان داد که هر عضو یا سمپاتیزان مجاهدین که در مواضع خود استوار است، در سریعترین زمان سربهدار شود.
ما در سالگرد قتلعام و یک جنایت بزرگ هستیم. پروفسور جاوید رحمان گزارشگر ویژه ملل متحد در گزارش پایانی کار خود، در تیرماه۱۴۰۳، این قتلعام را نسلکشی و جنایت علیه بشریت خوانده است.
استبداد دینی بقای خود را در فنای مجاهدین و مقاومت ایران میبیند. اکنون اما در اثر ایستادگی بر سر موضع که برای خمینی و خامنهای قابلتحمل نبوده و نیست، با روندی معکوس روبهرو هستیم. یعنی این دیکتاتوری دینی است که بهطور محتوم رو بهفنا میرود. بهخصوص در برابر مقاومتی که هر روز شکوفاتر میشود و بهسوی یک جمهوری دموکراتیک بهپیش میتازد.
فردا از آن ماست
اکنون که دفتر تاریخ ایران در حال ورق خوردن است. لحظهیی برگردیم و به ۱۰۰سال گذشته بنگریم:
از جمله به ۵۷سال دیکتاتوری سلطنتی رضاشاه و پسرش که توسط انگلستان و آمریکا به قدرت رسیدند. اما همان رژیمی که جزیره ثبات نام گرفته بود و نقش ژاندارم منطقه را هم بهعهده داشت، با وجود ۶۰۰ هزار نیروی مسلح و یک ساواک جهنمی با قیامهای مردم سرنگون شد و شاه مانند بشار اسد پا بهفرار گذاشت.
رژیم شاه، همه رهبران حقیقی و دموکراتیک را کشت یا زندانی کرد، رسماً اعلام کرد که حزب فقط یک حزب و آنهم حزب شاه. شاه فقط خمینی و شبکه آخوندی را باقی گذاشت. در نتیجه، آنها به قدرت رسیدند و در واقع انقلاب مردم ایران را ربودند.
حالا بعد از آنهمه درد و رنج مردم ایران و اعدام و نسلکشی و قتلعام، بازماندگان شاه فرصت را مغتنم شمرده و گمان میکنند که استبداد دینی در پایان کارش میتواند به استبداد سلطنتی پاس بدهد! بچه شاه بههمین خاطر دربهدر، بهدنبال پاسداران این رژیم است!
ما در این دوران با یک طنز تاریخی روبهرو هستیم. از شاه به شیخ و حالا از شیخ به شاه!
اما واقعیت این است که جبر زمان اجازه بازگشت به گذشته را نمیدهد و هیچکس به دیروز باز نمیگردد. به همین خاطر ما از آن فردا و فردا از آن ماست.
یک آلترناتیو دموکراتیک برای انتقال حاکمیت به مردم
همچنان که اشاره کردم، دیکتاتوری سلطنتی همه نیروهای دموکراتیک را کشت یا زندانی کرد، ما از این تجربه درس گرفتیم. در نتیجه، اگر چه خمینی از ما بسیار کشت، اما نتوانست این جنبش را بهرغم همه توطئههای تروریستی و شیطانسازیها و بمب و موشک و نزدیک به ۱۸۰۰کتاب و فیلم علیه مجاهدین سر ببرد و آلترناتیو دموکراتیک را نابود کند.
مسعود رجوی بعد از تشکیل شورای ملی مقاومت در تهران، در تیرماه۱۳۶۰ در تهران، آن را به خارج از حاکمیت و دسترس آخوندها انتقال داد تا انقلاب مانند زمان شاه سربریده و بدون سازمان نشود. سازمانیافتگی و تشکیلات همان چیزی است که استبداد دینی بهشدت از آن میترسد.
آنقدر که یک بار یکی از مهرههای وزارت اطلاعات آخوندها گفت صورت مسأله ما تشکیلات مجاهدین است. رژیم تا بهحال به هزار و یک زبان در این چهار دهه، دشمن اصلی خود را معرفی کرده و آدرس داده است.
ما میگوییم آرمان نیازمند سازمان است. این ویژگی اصلی و راز بقای مجاهدین و مقاومت ایران است. آری، این جنبشی است که بارها و بارها به خاک افتاد، اما ققنوسوار از خاکستر خود برخاست.
میخواهم نتیجه بگیرم که بزرگترین نقیصه جنبشهای آزادیخواهانه مردم ایران، نداشتن یک آلترناتیو دموکراتیک، یک سازمان متشکل رهبریکننده و فقدان یک ارتش آزادیبخش بوده است. در غیراین صورت نه کودتا علیه دکتر مصدق موفق میشد و نه انقلاب ضدسلطنتی بهسرقت میرفت.
اما این بار کسی بوده و هست که نمیگذارد و نخواهد گذاشت حق مردم ایران برای آزادی و دموکراسی بهسرقت رود.
انتقال حاکمیت و قدرت به مردم ایران
شورای ملی مقاومت؛ پایدارترین ائتلاف سیاسی تاریخ ایران، راهحل سوم را نمایندگی میکند. در دوران مقاومت که صندوقی برای رأی آزاد وجود ندارد، این شورا مشروعیت خود را از مقاومت فرزندان مردم ایران میگیرد.
از ۴۴سال پیش، ماده اول و جمله اول برنامه آن، وظیفه انتقال حاکمیت و قدرت به مردم ایران است. تأکید میکنم انتقال قدرت و نه تصاحب آن مانند شیخ و شاه.
انتقال قدرت از طریق مجلس مؤسسان و قانونگذاری ملی حداکثر ششماه بعد از سرنگونی استبداد دینی انجام میشود. بعد از ششماه، دیگر شورای ملی مقاومت و دولت موقت موضوعیت ندارد.
مؤسسان منتخب مردم، قانون اساسی جمهوری جدید را تدوین میکند و به رأی مردم میگذارد. دولت را نیز همین مؤسسان انتخاب و معین میکند.
دقت کنید که شورای ملی مقاومت از روز اول از تدوین قانون اساسی جمهوری جدید گفته است و نه بازگشت به دیکتاتوری شاه و شیخ و بزک کردن و اصلاح آنها تحت هر عنوان. دیکتاتوری از هر نوع آن قابل اصلاح نیست بلکه باید جای خود را به دموکراسی بدهد.
بههمین خاطر شورای ملی مقاومت از روز اول با شاه و شیخ مرزبندی کرده است چرا که هر دو فرسنگها از دموکراسی فاصله داشتند و مردم ایران بیش از یک صد سال است که آنها را تجربه کردهاند.
شورای ملی مقاومت در برنامه خود:
ـ آزادی را ضامن و تراز پیشرفتهای اصیل اجتماعی میداند.
-هیچ فرد و دین و مذهب و عقیدهیی را دارای امتیاز ویژه نمیشناسد.
ـ و بر آن است که «هیچ یک از شهروندان بهدلیل اعتقاد یا عدم اعتقاد به یک دین یا مذهب در امر انتخاب شدن، انتخاب کردن، استخدام، تحصیل، قضاوت و سایر حقوق فردی و اجتماعی مزیت یا محرومیتی نخواهند داشت».
طرح دیگر، طرح شورای ملی مقاومت برای خودمختاری کردستان ایران است. این طرح که ۴۲سال پیش به تصویب رسیده، در برنامه ۱۰مادهیی به سایر ملیتها نیز، تعمیم پیدا کرده است. طرح خودمختاری یک «ارگان قانونگذاری در امور داخلی منطقه خودمختار» را پیشبینی میکند که «نمایندگان آن از طریق انتخابات آزاد با رأی عمومی، مستقیم، مساوی و مخفی انتخاب میشوند».
شورای ملی مقاومت همچنین درباره آزادیها و حقوق زنان نیز از ۴دهه پیش طرحی تصویب کرده که برآمده از «مقاومت فراموشیناپذیر همه زنان مجاهد و مبارز این میهن» است. با همین پشتوانه است که امروز میگوییم: زن، مقاومت، آزادی!
شورای ملی مقاومت در این طرح «با رد هر نوع تلقی کالایی از زن، رهایی تاریخی مرد و زن ایرانی را مدنظر دارد» و در جوانب گوناگون سیاسی، اجتماعی، حقوقی و خانوادگی، برابری زن و مرد را مورد تأکید قرار میدهد.