در ۱۹ بهمن ۶۰، مجاهدین وارد یک مرحلهٔ دیگر از مقاومت شدند؛ آزمون فدا از نقطه رهبری. بسیار جریانهای سیاسی، احزاب و سازمانها، هنگامی که در معرض آزمایشی اینچنین قرار میگیرند، جوهر و درونمایه آنها محک میخورد. مسعود رجوی، این آزمایش را پس نزد، از آن استقبال کرد و خود پیشگام فدای قهرمانانه شد: روز ۱۹ بهمن ۶۰، وقتی پیکر خونآلود اشرف رجوی و چهره مصمم موسی خیابانی از تلویزیون حکومتی پخش شد، مردم ایران معنی «عاشورای مجاهدین» را بهطور ملموس درک کردند. مجاهدینی که در آن برهه و در دیگر آزمایشهای خطیر به آرمانهای مسعود رجوی وفادار ماندند، پای در راهی گذاشتند که تداوم، بالندگی و ایستادگی آنها تضمین پیدا کرد.
این قسمت از سخنرانی مسعود رجوی در ۳۰خرداد ۱۳۶۴، بهخوبی ضرورت و راز فدای بیچشمداشت در سرفصلهای تاریخی را بیان میکند:
«جنگ با خمینی جنگی تمام عیار بود نه فقط از نظر نظامی بلکه قبل از هر چیز جنگ ایدئولوژیک. داستان آغشته به خون نسلی است که دائماً بایستی بپردازد دائماً بایستی فدا کند پیوسته باید از عزیزانش دل بکند و پیوسته درس صبر و مقاومت بیاموزد. پیوسته بایستی پای حرفهایش بخوابد تا انتهای مسیر برود داستان یگانگی یکتایی و یکتا پرستی است. تا رسیدیم به روز موسی و اشرف روز ذبح عظیم فدای بزرگ، اما اما چه باک برای این نسل چه باک به قول قرآن: مثل آنهایی که در راه خدا انفاق میکنند داراییها و سرمایههایشان را مثل دانهای است که در خاک کشته باشید از یک دانه هفت خوشه و در هرخوشه صد دانه و اگر خدا بخواهد در مواردی باز هم افزوده تر و مضاعف خواهد کرد چرا که خدا فزونی بخش و گسترش دهنده است و داناست».