در میان تمام نامهایی که در سفر ۶۰ سالهٔ مجاهدین خلق ایران میدرخشند، نام حجت زمانی جای خاصی دارد
در سفر ۶۰ ساله مجاهدین خلق ایران، با گذرگاهها و تنگهها و فرازهایی مواجه میشویم که هر یک با نام درخشان مجاهدی گره خوردهاند. حجت زمانی یکی از همین نامهاست.
او از هفتچشمه ایلام برخاست، رنج و درد مردم را با تمام وجودش تجربه کرده بود و البته گمشدهاش را در سازمان مجاهدین خلق ایران پیدا کرد.
حجت، معلم جوانی بود از ایلام. یکی مثل هزاران جوان دیگر این سرزمین. اما در بزنگاه انتخاب، راهی را برگزید که پایانش روشن نبود، اما مقصدش روشن بود: آزادی.
حجت، سال ۱۳۸۰ در میدان ونک توسط پاسداران شناسایی و دستگیر شد.
۴ سال تمام زیر وحشیانهترین شکنجهها و رذیلانهترین رفتارهای غیرانسانی قرار گرفت اما دژخیمان و بازجویان را شکست داد.
سرانجام در تیر ۱۳۸۳ حجت قهرمان را در یک محاکمه فرمایشی به ۴بار اعدام محکوم کردند.
حجت در هنگام ابلاغ حکم اعدامش بیاعتناء به اتهامات و اراجیف مندرج در آن، در ذیل رأی دیوان عالی آخوندها با شجاعت فوقالعاده نوشت: «به رأی صادره هیچگونه اعتراضی ندارم. حجت زمانی - ۱۸فروردین ۸۴»
رژیم، جنایت و رذالتی نبود که در حق حجت قهرمان انجام ندهد، اما باز هم در برابر اراده او کاری از پیش نبرد و شکست خورد.
حجت، از آن دست انسانهایی بود که نه با شعار، که با زندگیاش پیام میداد. یکی از مأموران گفته بود: «این آدم مثل کوه میایستد، انگار درد را نمیفهمد» اما حجت درد را خوب میفهمید و آن درد مردم ایران بود که در مقابل این درد، خودش و دردهایش را فراموش میکرد.
او در اوج تنهایی در سلول، در آخرین روزهای زندگیاش، در جواب دژخیمان شکنجهگر گفت: «مجاهدین زندهاند چون من زندهام. » این جمله، فقط یک حرف نبود. اعلام موجودیت یک نسل بود، در دل شکنجهگاه. او نه فقط برای خودش، بلکه به نیابت از همهٔ آنهایی که دیگر صدایی نداشتند، ایستاد.
حجت زمانی را در سکوت اعدام کردند. در بهمن ۱۳۸۴. پیکرش را هم تحویل خانواده ندادند. خواستند نامش را خاموش کنند. اما درخشش نام او از آن لحظه تازه شروع شد. در حافظه نسلی که بهدنبال الگو میگردد، او تبدیل شد به نماد ایستادگی. نماد اینکه حتی در دل سیاهچالههای یک رژیم، میشود انسان ماند. میشود نترسید. میشود ایستادگی کرد و میشود دژخیم را شکست داد
در ادامهٔ سفر ۶۰ سالهمان، امروز از حجت زمانی گفتیم؛ مردی که در اوج تنهایی، جای یک ملت ایستاد.
این سفر ادامه دارد… به یاد همهٔ آنهایی که رفتند تا ما فراموش نکنیم که هستیم و کجا ایستادهایم.