در ایستگاه چهلوچهارم از سفر شصتسالهمان، به ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ میرسیم؛ روزی که تاریخ مبارزات مردم ایران علیه دیکتاتوری آخوندی را به دو فصل جداگانه تبدیل کرد. این روز، سرآغاز فصلی خونین در تاریخ معاصر ایران شد، فصلی که با سرکوب بیرحمانه آزادیخواهان و انقلابیون رقم خورد.
در این روز، نزدیک به نیم میلیون نفر از هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران در خیابانهای تهران گرد آمدند، تا اعتراض خود را به سرکوبها، دستگیریهای فزاینده و فضای خفقانآور سیاسی اعلام کنند. تظاهراتی مسالمتآمیز که با شعارهایی چون « درد ما درد شماست، مردم به ما ملحق شوید » همراه بود و نشان از نارضایتی گسترده از حاکمیت داشت.
اما پاسخ حکومت، گلوله بود. خمینی مستقیماً دستور شلیک به تظاهرات کنندگان را صادر کرد و پاسداران و کمیتهچیهای سرکوبگر به روی جمعیت آتش گشودند.
سنگفرش خیابانها از خون جوانان رنگین شد. صدها کشته و مجروح و هزاران دستگیری نتیجهی جنایتی بود که بهفرمان خمینی اتفاق افتاد.
از فردای آن روز، موج اعدامها آغاز شد. جوانان شرکتکننده در این تظاهرات دستهدسته به جوخههای اعدام سپرده شدند. روزنامهها عکسهایی از دختران نوجوانی منتشر کردند که بدون اینکه نامشان را گفته باشند، تیرباران شده بودند و از خانوادهها میخواستند برای شناسایی و تحویل اجساد به زندان اوین مراجعه کنند. اعدامهایی که حتی یک دادگاه ظاهری هم برای آنها تشکیل ندادند.
۳۰ خرداد، نقطه پایان دوران مبارزه سیاسی و روزی است که در حافظه تاریخی ایران بهعنوان آغاز مقاومت مسلحانه علیه استبداد دینی ثبتشده است. روزی که فریاد آزادیخواهی با گلوله پاسخ داده شد، اما شعلههای مقاومت را خاموش نشد . این روز، نمادی از ایستادگی در برابر ظلم و ستم و تلاش برای رسیدن به آزادی و عدالت است.
در سفر ۶۰ سالهمان، امروز از روزی گفتیم که پاسخ اعتراض گلوله بود و اینگونه مقاومت آغاز شد. مقاومتی که اگرچه هزینههای سنگینی داشت، اما هرگز متوقف نشد.
این سفر ادامه دارد... به ایستگاههایی که تداوم مبارزه و مقاومت با بهای سنگین. ایستگاههایی که شاهد جانفشانیها، تبعیدها و تلاشهای بیوقفه برای آزادی ایران بود.