اجلاس جهانی ایران آزاد ۱۴۰۳
سخنرانی امینه قرایی ـ ۱۱تیر۱۴۰۳
سلام عرض میکنم خدمت شما حضار محترم، مهمانان گرامی، یاران مقاومت، سلام عرض میکنم خدمت خواهر مریم عزیزم و سلامی دارم به مجاهدین سرافراز در اشرف۳ و تمامی کانونهای شورشی قهرمان در سراسر ایران.
شانزده ساله هستم، در گورستانی به وسعت زندگی ایستادهام، چه جانهای شیرینی، چه سروهای بلندی، بینام و نشان در این گور دستهجمعی آرمیدهاند. خاطرات تلخ روزگار قتلعام ۶۷ از برابرم میگذرد. ضجههای مادران نالههای پدران هنوز در گوشم است. بیاد میآورم کودکیام را. یکساله هستم. پدرم دستگیر میشود. به جرم هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران. چند ماه بعد من بهمراه مادرم دستگیر میشوم. در میان زندانیان شکنجه شده قدم میزنم. صدای شکنجهشدگان را ۲۴ ساعت از اتاق شکنجه میشنوم. دوستان مادرم، دختران نوجوان ۱۳ – ۱۴ ساله. زنان جوان را از همان مکان برای اعدام میبرند. دو تن از دوستان مادرم در زمان اعدام باردار هستند. ۵ ساله هستم پدر و مادرم از زندان آزاد میشوند و برای اولین بار طعم بودن در کنار هر دوی آنها را تجربه میکنم.
۶ ساله هستم پدرم به جرم یک تماس تلفنی ساده با یکی از هواداران سازمان مجاهدین خلق دستگیر و به ۵ سال زندان محکوم میشود. روزها و هفتهها را میشمارم منتظر گذشت این ۵ سال هستم. دو سال میگذرد. تابستان ۶۷ است در برابر زندان ایستادهام. پدرم و دوستانش ممنوعالملاقات شدهاند همان دوستان مهربان اش که لبخند گرمشان از پشت شیشههای زندان برایم دلگرمی بود. سه ماه متوالی در برابر زندان حضور پیدا میکنیم بیهیچ پاسخی. آبان ۶۷ با پدر بزرگم تماس میگیرند و خبر اعدام پدرم را میدهند بیهیچ نشانی از پیکرش، مزارش و حتی یک تکه از لباس هایش. چه کردید با ما، چه کردید با ما، چه کردید با عزیزان ما،
مگر چه میخواستند مگر چه میخواستند جز آزادی، برابری، رفاه، آسایش برای همه مردم. و امروز ایستادهام در اینجا در کنار سازمان پرافتخار مجاهدین خلق. همان مقاومتی که نام سرخش بالاترین خط قرمز رژیم است همان مقاومتی که بهرغم تمام کشتارها، شکنجهها، کشتارها، موشکبارانها، تهمت ها و توطئههای تروریستی سرفراز و سربلند در برابر خلق و تاریخ ایستاده است. پا برجا و متعهد به سرنگونی تمامیت رژیم آخوندی همان مقاومتی که اهل سازش و تسلیم با هیچ دیکتاتوری چه شاه و شیخ نبوده و نیست
همان مقاومتی که کانونهای شورشی قهرمانش نخواهند گذاشت که شعلههای قیام و آزادیخواهی مردم ایران خاموش شود و از نفس بیفتد ایستادهام در جهان غرب جهانی که با سیاست کثیف مماشات با قاتلان مردم ایران دست دوستی میدهد و بهای مماشات ننگینش را بهترین فرزندان سرزمینم با خون پاکشان پرداخت میکنند همانها که با زد و بندهای ننگین قاتلان مردم ایران و محکومین به جنایت علیه بشریت را آزاد میکنند و حتی ذرهیی به آنچه خود حقوقبشر مینامند احترام نمیگذارند نفرین نفرین به هر کس که لحظهای لحظهای به عمر ننگین این حکومت اضافه کند ما نه میبخشیم نه فراموش میکنیم هم دستان قاتلان مردم ایران را
و امروز ایستادهام در برابر شما مجاهدین خلق و شما خواهر مریم عزیزم و سوگند یاد میکنم که بالاترین، که بالاترین افتخار زندگیام شناخت مجاهدین و بودن در کنار مجاهدین است شمایی که پرچمدار جنبش دادخواهی شدید و شمایی که آنرا به یک خواست ملی تبدیل کردید شمایی که نخواهید گذاشت قطرهای، قطرهای از خون جوانان شهید و پرپر شده در راه آزادی در همدستی کثیف استعمار و ارتجاع به یغما برود و پرچمی از شهدای خلق بر زمین باقی بماند
همانطور که برادر مسعود عزیز در سخنرانیشان در امجدیه گفتند یقین کنید که هر دستی که از مجاهدین بشکنید ده دست به آنها اضافه میشه و هر چشمی که از حدقه مجاهدین بیرون بیاد صد چشم بینای دیگه به آنها اضافه میشه و هر قلبی که از مجاهد پاره کنید و سری که بشکنید هزار قلب و سر دیگه پر برکت بجاش خواهد نشست.
برادر مسعود عزیزم، برادر مسعود عزیزم این حرف شما هم مثل همه حرفهاتون به اثبات رسید و ما ادامه دهندگان نسل بیشما ران تا روز آزادی و تا همیشه در کنار شما و با شما خواهیم ماند.
خلق جهان بداند مسعود رهبر ماست، خلق جهان بداند مسعود رهبر ماست.