728 x 90

آنجا که باید تفنگ را برداشت

آنجا که باید تفنگ را برداشت
آنجا که باید تفنگ را برداشت

انقلاب ضدسلطنتی، با شعار آزادی شروع شد.
مردم ایران، با مشت‌های خالی و قلب‌های لبریز از ایمان، شاه را از تخت به زیر کشیدند؛
اما خیلی زود، دزد اصلی از راه رسید:
خمینی به نام دین، آزادی را سر برید.

از همان فردای انقلاب، سرکوب آزادی‌ها آغاز شد.
روزنامه‌ها را بستند، قلم‌ها را شکستند، تشکل‌های سیاسی را ممنوع اعلام کردند.
و مجاهدین خلق، از همان آغاز. در برابر خیانت خمینی ایستادند.

مبارزه تداوم پیدا کرد اما نه با سلاح؛ با آگاهی، با روشنگری، با افشاگری.
تا وقتی‌که آخرین قطره آزادی‌ها به یغما رفت، چگونه؟ خمینی تظاهرات ۵۰۰هزار نفره مجاهدین را در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ به رگبار بست.

این‌طور شد که خمینی مجاهدین را در دوراهی تسلیم و مقاومت قرار داد و مجاهدین مقاومت را برگزیدند.
انتخابی دشوار که راهی پرخون و خطر به‌دنبال داشت.

راهی که هر گامش با زندان و شکنجه و اعدام همراه بود.

مجاهدین اما به ایستادگی خود ادامه دادند و قله به قله پیش رفتند.

مسعود رجوی که مبارزه علیه دیکتاتوری آخوندی را رهبری می‌کرد، گامی جسورانه و تاریخی برداشت، در سال ۱۳۶۶ با تأسیس ارتش آزادی‌بخش، به یک ضرورت تاریخی پاسخ داد.

هدف، بازپس‌گیری انقلاب مردم ایران از خمینی بود.

ارتش آزادی‌بخش، بازوی استوار و پراقتدار خلقی بود که نمی‌خواست به استبداد سیاه ولایت فقیه تن دهد.

ارتشی برای تداوم راه انقلاب

برای این‌که فریاد آزادی خاموش نشود، آرزوی صد ساله مردم ایران نمیرد و غبار ننگ و ناامیدی بر پیشانی مردم ایران ننشیند.

در این ایستگاه از سفر شصت ساله، از لحظه‌ای گفتیم که مبارزه، لباس رزم به تن کرد.

آری. وقتی همه درها بسته می‌شود، راه آزادی از میدان آتشین نبرد می‌گذرد. ما به این سفر ادامه خواهیم داد.

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/74cd1ef3-bd72-43da-97a9-a5b7ae5ac114"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات